کد مطلب:109106 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

خطبه 184-به همام درباره پرهیزکاران












[صفحه 73]

خطبه الهمام روایت شده كه مصاحبی بود برای امیرالمومنین علیه السلام گفته میشد او را همام مرد عابدی بود عرض كرد به او ای امیرالمومنین بیان كن برای من پرهیزكاران را تا گویا من نظر می كنم به سوی آنها پس درنگ كرد علیه السلام از جواب او سپس فرمود ای همام بترس از خدا و نیكوئی كن زیرا خداوند با آنان است كه پرهیز كردند و آنان كه آنها نیكوكارانند پس قانع نشد همام به این گفتار تا سوگند داد او را پس حمد كرد خدا را و ثنا گفت بر او و درود فرستاد بر پیامبر رحمت خدا بر او و آلش باد سپس فرمود اما پس از ستایش به راستی خداوند پاك و بزرگ آفرید مخلوقان را وقتی كه آفرید آنها را بی نیاز از اطاعت آنان ایمن از نافرمانی آنان زیرا ضرر نمی رساند او را نافرمانی آن كس كه نافرمانی كند او را و سود نمی دهد او را اطاعت آنكس كه اطاعت نماید او را پس قسمت كرد میان آنان وسایل آسایش آنها و قرار داد آنها را از دنیا در جایگاههای خودشان پس پرهیزكاران در آن آنان اهل برتریهایند گفتارشان راستی و پوشاكشان میانه روی است و رفتارشان فروتنی است فروخوابانده اند دیده هایشان را از آنچه حرام كرده خداوند بر آنان و فراداشتند گوشهای خودشان را بر علم سو

د دهنده بر آنان فرود آمد نفسهای ایشان از آنها در گرفتاری مثل آنكه فرودآید در رفاه و فراخی و اگر نبود مدت عمری كه نوشته است خداوند بر آنان قرار نمی گرفت روحهای آنها در بدنهایشان به اندازه چشم به هم زدن برای آرزومندی به سوی پاداش و برای ترسیدن از عذاب بزرگ است آفریننده در نفسهای آنها پس كوچك شد غیر او در چشمهایشان آنان و بهشت مانند كسی است كه دیده آن را و آنان در آن به خوشی به سر می برند و آنان و آتش مانند كسی است كه آن را دیده پس آنان در آن گرفتار عذابند دلهای آنها اندوهناكست و شترهای آنان ایمن شده است و بدنهایشان لاغر است و و خواسته هایشان سبك است و نفسهایشان پاكیزه است شكیبا شدند روزهای اندك در پی آورد آسایش دراز تجارت سود دهنده را آسان گردانید آن را برای آنها پروردگارشان خواست ایشان را و غیر و نخواستند آنها آن را و اسیر كرد ایشان را پس فرادارند نفسهایشان را از آن اما شبانه پس صف زدگانند قدمهایشان را می خوانند جزءهای قرآن را می خوانند با اندیشه آن را خواندنی با تاملی اندوهگین می سازند با آن نفسهای خود را و بیرون می آورند از آن داروی دردشان را و چون می گذرند به آیه ای كه در آن تشویق است میل و آرام گیرند به س

وی آن از روی طمع و دیده ور شود نفسهای آنان به سوی آن از راه شوق و گمان كنند كه آن برابر چشم ایشان است و هرگاه برخورند به آیه ای كه در آن ترسانیدنست فرادارند به سوی آن گوشهای دلهاشان را و گمان می كنند كه صدای آتش جهنم و صدای شدید آتش آن در بیخهای گوشهای ایشان است پس آنان خم شوندگانند بر میانشان و به زمین گسترانندگانند پیشانیهایشان را و كفهایشان را و اطراف قدمهایشان را درخواست می نمایند از خدای بزرگ آزادی گردنشان را و اما روز پس بردبارانند دانایانند نیكوكارانند پرهیزكارانند تراشیده آنها را ترس (راست گردانیده) مانند تراشیده شدن تیر می نگرد به سوی آنان نظركننده گمان می كند آنها را بیماران و نیست آن قوم را بیماری و می گوید دیوانه شده اند در حالی كه آمیخته به....(فكر) آنها امر بزرگی راضی نمی شوند از كارهای اندكشان و بسیار نمی شمارند عملهای بسیار را پس آنان برای نفسهای خودشان تهمت زننده اند و از كردارشان ترسانند هرگاه ستایش شود یكی از آنان می ترسد از آنچه گفته می شود برای او می گوید من داناترم به نفس خود از غیر خودم و پروردگارم داناتر است به من به نفس من پروردگارا مواخذه مكن مرا به آنچه می گوئید و مرا قرارده برتر ا

ز آنچه می پندارند و ببخش برای من آنچه را كه نمی دانند

[صفحه 74]

پس از نشانه یكی آنان آن است كه تو می بینی برای او توانائی در دین و محكم كاری در نرمی و ایمانی در تعیین و رغبت شدید در علم و دانائی در بردباری و میانه روی در توانگری و فروتنی در عبادت و عدم اظهار بی چیزی در نیازمندی و شكیبائی در سختی و جستجوئی در حلال و دلشادی در هدایت و دوری از طمع به جا می آورد كارهای شایسته را و او هراسان است روز را به شب می رساند و قصد او شكر است و شب را به روز می رساند و قصد او یاد خداست شب می گذراند ترسان و صبح می كند شادمان ترسان برای آنچه ترسانیده شده از غفلت و شادمان به آنچه رسیده است به او از فضل و رحمت اگر سركشی كند بروی نفس او در آنچه ناخوش دارد آن را نمی دهد بر آن خواسته او را در آنچه دوست می دارد روشنی چشم او را در آن چیز است كه جاودانی است و بی رغبتی او در آن چیزی است كه نمی ماند می آمیزد بردباری را به دانائی و گفتار را به كردار می بینی او را نزدیك آرزو و اندك لغزش ترسان است دل او قانع است نفس او اندك است خوردن او آسان است امر او محفوظ است دین او مرده است شهوت او فروخورده است خشم او نیكوئی از او امیدوار شده است و شر از او ایمن شده است اگر در میان بی خبران باشد نوشته

شود در زمره ذكركنندگان و اگر باشد در میان ذكركنندگان نوشته نمی شود از بی خبران میگذرد از كسی كه ستم كرده است او را و بخشش می كند بر كسی كه محروم كرده است او را و صله رحم می كند بر كسی كه بریده است از او دور است دشنام او نرم است گفتار او و دور است بدی او حاضر است نیكی او روآورنده است نیكوئی او پشت كننده است بدی او در سختیها با ثباتست و در ناخوشایندها شكیبا است و در فراخی زندگی شكرگزار است ستم نمی كند بر كسی كه دشمن می دارد و گناه نمی كند درباره كسی كه دوست دارد او را اقرار می كند به حق پیش از آنكه گواه آورده شود بر آن ضایع نمی سازد چیزی را كه حفظ آن از او خواسته شده و فراموش نمی كند آنچه را كه یادآور شده و نمی خواند با لقبهای زشت و زیان نرساند به همسایه و شماتت نمی كند به مصیبتها و داخل نمی شود به باطل و بیرون نمی رود از حق اگر خاموش نشیند اندوهگین نسازد او را خاموشی او و اگر بخندد بلند نشود صدای او و اگر ستم شود بر وی صبر می كند تا باشد خداوند آن كس كه انتقام كشد برای او نفس او از او در رنج است و مردم از او در راحتند به رنج اندازد نفس خود را برای آخرت خود و راحت می سازد مردم را از نفس خود دوری او از كسی كه د

وری گزید از او از بابت زهد و پاكیست و نزدیكی او از كسی كه نزدیك شد از او نرمی و مهربانی است نیست دوری او به جهت گردنكشی و بزرگی و نه نزدیكی او حیله و فریب دادن گفت صیحه زد همام صیحه ایكه بود بیرون آمدن نفس او در آن گفت امیرالمومنین علیه السلام آگاه باشید به خدا سوگند كه.... می ترسیدم آن صیحه را بر او سپس فرمود این چنین می كند پندهای رسا به اهل آن گفت به او گوینده پس چیست حال تو ای امیرالمومنین پس فرمود علیه السلام وای بر تو برای تمام شدن هر مدتی وقتی است از آن نمی گذرد و سببی است از آن تجاوز نمی كند بازایست بازنگرد بر مثل آن جز این نیست دمید شیطان بر زبان تو.


صفحه 73، 74.